آرام جانم✿  بــهـــــــــداد ✿ آرام جانم✿ بــهـــــــــداد ✿ ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
زندگیم نیکدادزندگیم نیکداد، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ღ رخ به رخ خورشید ღ

خدایاشکرت بخاطر عزیزانم

همه چی آرومه

سلام دوسای گل و مهربون..خوبین؟ من معصومه ام دوست مری جون..مری جون ازم خواسته بیام اینجا و براتون بنویسم از احوالاتشون..بنویسم که هردوشون خوبن خداروشکر و بهداد جونم سالم و صحیح دنیا اومده خداروشکر..از اونجایی که خیلی بهداد جان شیطون و بازیگوش تشریف دارن و ی مشکلی هم سیستم مری جون پیدا کرده تا الان نتونسن بیان نت و خبری از خودشون بدن..انشاالله به زودی زود مشکل رفع شه و مری جون خودشون بیان و بهداد خان رو رونمایی کنن..ما که دلمون خیلی زود تند سریع میخاد این شیطونک رو ببینیم.. راسی ی چیزی بهداد جونو مسلمونشم کردن..ختنه هم شده..از طرف خودم تبریک میگم به بهداد جون و مری جون  همه این اتفاقای قشنگ رو..ان شاالله خودشون به زودی میان با جزییا...
25 شهريور 1392

بهدادم خوش آمدی...

الان که دارم اینارو مینویسم تو هنوز تو شکممی اما وقتی که اینجا درج بشه تو به دنیا اومدی عزیزدلم و من تو بیمارستانم... آخه اینو زدم به عنوان ثبت در آینده.... اما دوس داشتم اولین کسی باشم که تولدتو تبرک میگم... تولدت مبارک بهداد جان بزودی با جزییات میام و می نویسم برات شیرین زندگیم   دوستت دارم بهار نارنجــــــــــــــــــــــــــــم...به زندگی من و بهمن خوش اومدی...   ...
9 شهريور 1392

یک روز...

توجـــــــــــــــــــــــــــــــــه   و فقط   روز تا هم آغوشی من و بهدادم   جمعه/8 شهریور/1392       ...
8 شهريور 1392

دو روز...

خبــــــــــــــــــــــــر خبــــــــــــــــــــــــــــر      فقــــــــــــــــــــــط روز تا هم آغوشی من و بهدادم     پنج شنبه/ 7 شهریور/1392 ...
7 شهريور 1392

فقط 4 روز دیگر...

دست راستشو میگیره جلوی صورتمو میگه ببین یکیشو بستم!!! میگم خب که چی؟ میگه فقط تا  روز دیگه بهدادمون زمینی میشه دیگهههههههههه ///// خدایا شکرتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اصلا باورم نمیشه دارم عاشقانه دوم زندگیمو بغل میکنمـــــــــــــــــــ دیشب خواب دیدم پستونک میذاشتم دهنت بهدادم اما تو با یه شیطنت خاص با زبونت مینداختیش بیرون و ریز ریز می خندیدی   اما بابا که میذاشت میخوردیش شیطونک من...  ای جانمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   سه شنبه 5 شهریور 1392////////////// چهار روز تا هم آغوشی من و بهدادم ...
5 شهريور 1392

هفت روز تا آمدنت...

سلام گل پسر مامان...سلام به دوستای گلم... واقعا نمیتونم باور کنم شنبه آینده این موقع تو بغلمی و دارم بهت شیر میدم....ناز مامان... الهی بهداد عزیزم یعنی الان چه شکلی هستی؟؟؟؟کچلی یا مودار؟؟؟ سفیدی یا سبزه؟ ای جانم الانه که از هیجان قلبم بیاد تو دهنم... راستی یه کم ناراحتم...کم که نه چون چن روز پیش که جواب ام آر آی بابا رو گر فتیم گفتش که دیسک داره اما خب خداروشکر هنوز به عمل نرسیده و اگه رعایت کنه ایشالا خوب میشه.... دوستت دارم بهدادم و ایشالا این هفت روزم بخوبی و خوشی تو دل مامان بهت خوش بگذره بوووووووووس   شنبه 2 /شهریور/1392 ...
2 شهريور 1392
1